امدک یگن

افزوده شده به کوشش: پرند خ.

شهر یا استان یا منطقه: ترکمن صحرا

منبع یا راوی: سید حسین میرکاظمی

کتاب مرجع: افسانه های دیارهمیشه بهار - ص ۳۵۳

صفحه: 239-242

موجود افسانه‌ای: ندارد

نام قهرمان: nan

جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan

نام ضد قهرمان: nan

قصه ای است از روابط میان آدم هاست که علی رغم موضوع آن قصه ای اخلاقی نیست. در کتاب «قصه های مشدی گلین خانم» افسانه ای تحت عنوان «بادی که از ورامین نرمه آردو می برد» نقل شده که مشابهت بسیار زیادی با این قصه دارد. خصوصاً در ساختار قهرمانان قصه. به نظر می آید نشانه هایی از مشخصه های زندگی زن سالارانه (مادر سالاری) در هر دو قصه وجود دارد.

تاجر گوسفندی خرید و به قصاب داد سرش را برید. بعد نعش گوسفند را در عبایی پیچید و به کول پسر گذاشت. پسر نعش به دوش رفت در خانه یکی از رفقای صمیمی اش. در زد. رفیقش آمد. پسر به او گفت با یک نفر دعوایم شد، به او چاقو زدم و او مرد حالا جنازه اش را آورده ام این جا تا فکری بکنیم. رفیقش گفت: من با مادرم حرفم شده بهتر است جنازه را به جای دیگری ببری. پسر رفت در خانه یکی دیگر از رفقایش. او هم بهانه آورد که با زنش دعوایش شده. پسر در خانه هر کدام از رفقایش رفت، بهانه ای آوردند و او را به خانه راه ندادند."

Previous
Previous

این رو میگن بخیل

Next
Next

الاغ آوازه خوان و شتر رقاص